زندگی در عصر جدید
از مدتی قبل تصمیم گرفتم از دانستهها و برداشتهای شخصی خودم—هر چند محدود بنویسم—نه صرفا برای نمایش به دیگران، بلکه برای بازسازی روح و جسم خودم، در میان هجوم کلمات و جملات برآمده از درون.

نوشتن برای من مثل باز کردن دریچهایه به ذهن و تجربههایی که گاه نادیده گرفته شدهاند. اینجا قرار نیست همهچیز کامل باشه، قرار نیست من کامل باشم، که همین قدم زدن در راه کمال مسیری دشوار و همراه با چالشهای گوناگونه.
هر چیزی که در این فضا مینویسم، با آگاهی و احترام به خودم و مخاطب هست. همین مقدمه هم، برای من قدمی اولیه در مسیریه که هنوز در حال شکل گرفتنه.
بعضی روزها، تماس مداوم با ابزارها و فضاهای دیجیتال، من رو به نقطهای میرسونه که واکنشم به فضای پیرامونی کمرنگ میشه. یه بیحسی موقت نسبت به اطراف که خودش یک سیگنال مهمه—شاید برای توقف، تأمل، یا بازنگری مجدد.
زندگی در عصر جدید، صرفاً به معنای پیشرفتهای فناورانه و استفاده ما از ابزارهای دیجیتال نیست؛ بلکه شامل مواجههی ما با دگرگونیهای عمیقی از درک خودمون، روابط انسانی، دنیای ماشینی شده نوین و حتی سکوتها و تنهاییهای درونی انسان در این وانفساست.
برای من، نوشتن دربارهی این عصر، صرفاً یک فعالیت آموزشی یا حرفهای نیست—بلکه تلاشیه برای بازسازی خودم، فهم دوبارهی جایگاهم، و همزمان، تأملی بر تجربهی زیستهی انسانِ امروز در عصر مخابره پیامها در صدم و هزارم ثانیه!
اینجا مینویسم، تا بفهمم، تا بهخاطر بیارم و اینکه شاید با کسانی که دغدغههای مشابهای با من دارند، ایجاد یک همصدایی و همنوایی داشته باشم. نه برای اثبات چیزی، بلکه برای همراهی در مسیری که همه ما امروزه کموبیش در اون دائما گم شده و مجددا پیدا میشیم.